بیتابان کربلا بیتابان کربلا
|
وای مادرم مادرم مادرم چیزی تا فاطمیه نمونده تا ربیع شد کم کم لباس مشکی هارا ازتن که سفارش خود اهل بیت است در اوردیم ولی چیزی نمانده تا دوباره لباس مشکی هایمان را تن کنیم و با امام حسن(ع)وامام حسین(ع)وحضرت زینب(س)بگوییم همه باهم و یک صدا وای مادرم مادرم مادرم
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد
لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد ساعت فلش مذهبی برچسبها: [ پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:فاطمیه,روز شمار فاطمیه,وای مادرم,ناله حسن,ناله امام حسن,یافاطمه,یازهرا,مردک پست,مردک پست که عمری نمک حیدر خورد,شعر حضرت فاطمه,شعر کوچه,شعری از حضرت زهرا,مدح مصیبت کوچه,مدح کوچه,وا اما,شعر مصیبت حضرت فاطمه,زبان حال امام حسن,زبان حال امام حسن در کوچه,امام حسن و حضرت زهرا,مصیبت کوچه از زبان امام حسن, ] [ 15:3 ] [ علی احتشامی ]
[
|
|
[ طراحي : وبلاگ اسکين ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |